جدول جو
جدول جو

معنی کش بهک - جستجوی لغت در جدول جو

کش بهک
(کَ بَ هََ)
سپیدی مخالف رنگ پوست که بر تن آدمی پیدا آید و غیر برص است. بهق. (از زمخشری) (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم بها
تصویر کم بها
کم قیمت، کم ارزش
فرهنگ فارسی عمید
(کِمْ بَ)
به معنی ون است و آن را به ترکی چتلاقوج و به عربی حبهالخضراء گویند. (برهان). بار درخت بنه که ون نیز گویند و به تازی حبهالخضراء است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(کَ بُ)
زیر بغل از جامه. خشتچه. کشه بن. خشتک سونچه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کش باف
تصویر کش باف
آنکه پارچه کش بافد، پارچه ای که تواء م با کش است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم بها
تصویر کم بها
کم ارزش، کم قیمت
فرهنگ لغت هوشیار
ارزان، بی ارزش، بی قدر، رخیص، کم قیمت، نازل، نالایق
متضاد: پربها
فرهنگ واژه مترادف متضاد
در کنار هم خفتن در آغوش کشیدن و خفتن، پهلو به پهلو، روبرو، مقابله کردن، درگیر شدن، برخورد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بندکفش
فرهنگ گویش مازندرانی
کمر و پهلو و اطراف سینه
فرهنگ گویش مازندرانی
از اجزای سقف چوبی، زیربغل
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی شاش، بوی ادرار
فرهنگ گویش مازندرانی
بوی تعفن مرداب، بویی که از مانداب برخیزد
فرهنگ گویش مازندرانی